عدم فرهنگ سازی و هزاران مشکل !
به زبان آوردن کلمه ی "تعطیلات" اولین چیزی که ممکن است به ذهن هر کسی برسد "سفر" است! اما اینکه تعریف ما از سفر چیست بر مقصد ما هم تاثیر می گذارد.در هفته ای که گذشت به تعطیلات زیادی برخوردیم و طبیعتا" این تعطیلات بر تعداد سفرهای برون شهری هم افزود!این افزایش ها همیشه افزایشهایی بودند که به مقصدی خاص ختم می شدند...مقصدی که در هر تعطیلات بیشترین مسافر و گردشگر را به خود جلب می کند.اما آیا ما از فرهنگ سفر و گردشگری اطلاعی داریم؟آیا از "ایران گردی" چیزی می دانیم؟
به همین تعطیلات بر می گردیم.وقتی خبر تعطیل شدن روز پنج شنبه در رادیو و تلویزیون اعلام شد افراد زیادی تصمیم به سفر گرفتند...اما بسیاری از مسافران(بر طبق آمار و مشاهدات عینی!!!) ترجیح دادند به شمال کشور هجوم ببرند!همیشه در تعطیلات این چنینی پر ترافیک ترین جاده ها مخصوص جاده های شمال کشور است و طبیعتا" میزان تصادف و تلفات هم در این جاده ها بیشتر است!این هجوم و این ترافیکهای پی در پی نشان از یک چیز دارد و آن هم این است که: ما عملا" گردشگری و ایران گردی را در برنامه ی سفرهای خود نداریم!!
خوشبختانه کشور ما از لحاظ جغرافیایی در شرایطی هست که نقطه به نقطه ی آن زیباییهای خاص خود را دارد. اما آیا ما از تمام آنها اطلاع داریم؟کسی که هر هفته یا با دیدن هر تعطیلات عزم سفر به مناطق شمال کشور را می کند...بدون شک امکان سفر به سایر نقاط را هم دارا است...پس چرا فرمان ماشینهای ما به سمت غرب و شرق و جنوب کشور کج نمی شود؟تمام اینها ریشه در عدم اطلاع از جاذبه های گردشگری دارد...جاذبه هایی که نه تنها از چشم ما بلکه از چشم اداره ی جهانگردی هم دور مانده!عدم تبلیغات صحیح و عدم فرهنگ سازی باعث می شود که نه مایی که در ایران زندگی می کنیم از جای جای میهن مان با خبر باشیم و نه جهانگردان سایر کشورها!
همیشه تبلیغات منفی وجود داشته...نه تنها برای کشور ما بلکه برای همه ی کشورها همیشه تبلیغات منفی بوده...پس نمی توان این را بهانه ای کرد برای رونق نداشتن صنعت جهانگردی!اطلاع رسانی ما اگر ضعیف نبود حداقل خودمان در تعطیلات به جای دیدن جنگلهای شمال "برای چندمین بار" به دیدن طبیعت بکر سنندج می رفتیم...یا به کردستان و کرمانشاه و کوههای سراسر سبزش در فروردین ماه! به تبریز و عمارات زیباش!به...هزار جای این کشور که هر کدام از شهرهایش در هر فصلی از سال یک رنگ و بوی مخصوصی دارند.ما از ایران گردی هنوز چیز چندانی نمی دانیم...اکثر ما جای جای ایران را نمی شناسیم.شاید حالا موج اعتراضها بلند شود که ما می دانیم و می رویم و ... و ... و ...!اگر این طور بود جاده های شمال از تمام جاده ها شلوغ تر نمی شد...از تمام آنها پر رفت و آمد تر نمی شد و همچنین پر حادثه تر! ما چقدر از یزد و جاذبه هایش می دانیم؟برای همه ی ما تصویر یزد تصویر کویر است و کوچه هایی تنگ با دیوارهای خاکی!!در همین یزد شهرستانی به نام "تفت" وجود دارد که سراسر سبز است و پر از باغهای میوه...هوای این منطقه عجیب خنک است و با خود یزد غیر قابل مقایسه!یک بهشت در روی زمین!!!اما چند نفر ما از این بهشت ها با خبر است؟
ریشه ی این ندانستن ها و انتخاب هایی از این دست باز به عدم فرهنگ سازی بر می گردد...و فعال نبودن ارگان های دولتی در این زمینه باعث وخیم تر شدن این وضع می شود.عدم توجه و نبود امکانات کافی باعث شده تورهایی که در خود کشور وجود دارند به تبلیغات برای سایر کشورها بپردازند و از زیباییهای آشکار کشور خود هیچ حرفی به میان نیاورند.شاید دلیل دست نخورده ماندن بعضی مناطق کشور همین باشد اما به قیمت نادیده گرفتنشان تمام می شود!!!شاید باید درست استفاده کردن را یاد بگیریم...باید یاد بگیریم که پنهان کردن یک گنج به این عظمت...راه درستی برای حفظ آن نیست.
انسان در تمامی مراحل زندگیش در حال یادگیری است...زندگی یعنی امتحان و یاد گیری و ... ! اما چرا ما نمی خواهیم یاد بگیریم؟چرا نمی خواهیم بفهمیم که می شود از همین جا شروع کرد؟کشور ما منبع جاذبه هایی است که بیش از حد غریب افتاده اند.و اینجا من و تویی که عزم سفر کردیم باید معنا و مفهوم سفر را بچشیم...با این سفرها...هیچ خامی پخته نخواهد شد!اینجا کشور توست...حیف است دیدنی هایش را نادیده بگیری.ما همه نیازمند آموزشیم!فرهنگ سازی از من و تو شروع می شود...این بار شاید بهترین فرصت باشد!